نفس گيلان منتظر تصميمات رييسجمهور
سجاد حسيني
استان گيلان با مساحتي بالغ بر 14 هزاركيلومترمربع، از نظر طبيعي استاني سبز با انبوهي از ظرفيتهاي كوه، جنگل، تالاب و دريا مانند نگيني در ايران خودنمايي ميكند. سرسبزي كه باعث مهاجرتهاي داخلي براي گردشگري يا حتي در سالهاي اخير زندگي كامل شده است. گيلان در سرشماري سال ۹۵ با پراكندگي ۱۷۷ نفر در هر كيلومتر تراكمي بيشتر از ساير استانها را به خود اختصاص داده و با حجم مهاجرتهاي دايمي اين تراكم بيشتر خواهد شد.
اما استان گيلان مدتهاست با بحرانهاي زيستي درگير است:
1- بحران آب و فاضلاب
2- بحران پسماند
3- بحران قاچاق چوب
4- بحران خشكي تالاب بينالمللي انزلي
5- بحران آلودگي ساحل
6- بحران سنبل آبي و ساير گياهان مهاجم
7- بحران افزايش روزافزون بيماريهاي گوارشي و سرطانهاي گوارشي در استان و...
بخشي از بحرانهايي است كه به مرحله خطرناك رسيده و اگر امروز براي آنها برنامهريزي نشود همه پتانسيلهاي استان از بين خواهد رفت و حتي امكان زندگي و معاش براي جمعيت كنوني را هم نخواهد داشت و شايد ناخودآگاه كاهش اميد به زندگي و زادآوري پايين باعث پيري در اين استان غني شده است. در استان گيلان با اينكه شبكه جمعآوري فاضلاب وجود دارد، اما بيش از ۹۰ درصد فاضلاب شهري و حتي صنعتي وارد رودخانهها و در انتها وارد تالاب و دريا شده و با تجمع زيستي در ماهيان و حتي نفوذ در گياهان وارد سفره مردم ميشود. در گيلان بيش از ۳۰ مركز دفن غيربهداشتي وجود دارد و عملا زباله بدون هيچ تفكيكي وارد اين مراكز شده و جداي از دفن بخش بزرگي از منابع طبيعي و معدني و ارزشمند موجود در زبالهها، هيچ ابزاري براي كنترل شيرابه اين پسماندها هم وجود ندارد. شيرابهها از مركز دفن سراوان با طي ۴۵ كيلومتر پس از سيراب كردن مزارع مسير البته به همراه فاصلاب شهري وارد تالاب انزلي ميشوند يا در مركز دفن آستارا كه در كنار ساحل و كياشهر و زيباكنار در داخل تالاب بوجاغ وارد دريا ميشوند، با اثر بر آبهاي زيرزميني و چاهها و تجمع زيستي در محصولات كشاورزي و دريايي بر سر سفره مردم بازميگردد. پسماند فرآيند و عملياتي است بين بخشي كه بر اساس قانون وظيفه مديريت آن در شهرها بر عهده شهرداريها گذاشته شده در حالي كه بر اساس آنچه امروز شهرداريها توان اجرايي آن را دارند فقط از درب منزل تا مركز دفن را ميتوانند انجام دهند در صورتي كه بخش بزرگي از فرآيند مديريت پسماند قبل از آنكه زبالهاي پشت درب منزل گذاشته شود بسيار وسيعتر است؛ هم براي توليد زباله كمتر و هم زبالهاي كه بعد از بيرون درب گذاشتن، مديريت كمهزينهتري براي مديريت شهري داشته باشد و بتوان آن را قابل استفاده و تبديل كرد مانند كود مناسب در بخش جنگل. بدون اينكه ظرفيت و نياز كارخانجات تبديلي موجود در استان گيلان مشخص شود طرح تنفس جنگل انجام و مقرر شد چوب مورد نياز كارخانجات از مزارع چوب تامين شود. با يك محاسبه ساده بين ظرفيت زمينهاي موجود و تناژ توليدي اين مزارع و تناژ كارخانجات گيلان حتي بدون طرحهاي افزايش ظرفيت اين كارخانجات، كمبود چوب خود را نشان ميدهد و وقتي خروجي كارخانجات كه كم نشده را دريافت ميكنيم كاملا شفاف مشخص ميشود كه اين تفاوت از چه محلي تامين شده و رسما قاچاق چوب انجام ميشود. تالاب انزلي كه تالابي بينالمللي است و يكسوم مساحت استان گيلان را به خود اختصاص داده و معيشت بيش از يك ميليون از جمعيت استان گيلان را تامين كرده است به گواه كارشناسان در كمتر از ده سال آينده خشك خواهد شد. پسماند و فاضلاب شهري از بزرگترين معضلات تالاب است و ورود رسوبات از بالادست وقتي مديريت نميشوند، نفس تالاب را به شماره انداخته است. سنبل آبي كه بزرگترين گياه مهاجم دنيا شناخته شده نيز در كنار ساير مشكلات تالاب به مرگ تالاب سرعت بخشيده است. حال بايد ديد كه رييسجمهور در كنار حل مشكلات اجتماعي مانند بيكاري و تعطيلي كارخانجات و راههاي دسترسي و پروژههاي نيمهكاره استان مثل سدها و راهآهن و جاده كه سهلالوصولتر به نظر ميرسند اما اگر محيط مناسب نباشد كارايي نخواهند داشت براي احياي محيط زيست كه زمان زيادي هم لازم دارد چه راهكاري را به ارمغان خواهند آورد. مسائل محيط زيست نياز به مديري دارد كه آنقدر از خودگذشته باشد كه كاري را شروع كند كه نتيجه آن شايد زماني مشخص شود كه او نباشد.